بسیاری تصور میکنند که دلیل پیر شدن این است که اجزای بدن ما کهنه و فرسوده میشوند. سلولهای بدن ما در تمام ۲۴ ساعت شبانه روز، برای سالیان متوالی و بیوقفه مشغول فعالیت هستند. پس طبیعی است که فکر کنیم آنها نیز همانند اجزای یک سیستم مکانیکی فرسوده میشوند.
چرا پیر میشویم؟
بسیاری تصور میکنند که دلیل پیر شدن این است که اجزای بدن ما کهنه و فرسوده میشوند. سلولهای بدن ما در تمام ۲۴ ساعت شبانه روز، برای سالیان متوالی و بیوقفه مشغول فعالیت هستند. پس طبیعی است که فکر کنیم آنها نیز همانند اجزای یک سیستم مکانیکی فرسوده میشوند. برای مثال بیماری آرتروز محصول سایش یافتن مفاصل بدن است. رگها نیز در طول زمان و به دلیل انباشت رسوبات، تنگ میشوند. هر قدر هم که شما در ورزش و تغذیه خود دقت کنید، سایش مفاصل و تنگ شدن رگها را میتوانید کند کنید ولی نمیتوانید آن را کاملا متوقف کنید.
اما واقعیت این است که طول عمر دلایلی فراتر از سرعت متابولیسم و فرسودگی اجزای بدن دارد. برای مثال موشها و خفاشها را مقایسه کنید. هر دوی آنها متابولیسم فعالی دارند که بسیار شبیه به یکدیگر است. ضربآهنگ قلب و سایر فرآیندهای زیستی که در بدن آنها اتفاق میافتد بسیار مشابه است. پس انتظار داریم که هر دو با نرخ یکسانی پیر شوند و طول عمر آنها نیز مشابه باشد، ولی چنین نیست. موشها معمولا دو سال عمر میکنند ولی خفاشها بطور میانگین تا سی سال عمر میکنند. حتی خفاش چهل ساله نیز یافت شده است. علیرغم اینکه متابولیسم هر دو جاندار سرعت یکسانی دارد، ولی خفاشها بسیار کند تر از موشها پیر میشوند. مشخص است که طبیعت راهی یافته است تا فرسودگی مفاصل و تنگ شدن رگهای خفاش را به تعویق اندازد.
سرانجام در نیمههای قرن بیستم بود که دانشمندان توضیح مناسبی برای علت پیر شدن پیدا کردند. ما پیر میشویم چون اجداد ما در دوران ماقبل تاریخ، بسیار قبل از آنکه فرصت پیر شدن داشته باشند از دنیا میرفتند. اجازه دهید از مثالی استفاده کنیم تا تئوری فوق را بهتر بفهمیم. گفتیم که موشها در طبیعت معمولا بیشتر از دو سال عمر نمیکنند. آنها شکارچیان بیشماری دارند و معمولا در همان سال اول زندگی خود بدام افتاده و خورده میشوند. حتی اگر جهشی ژنتیکی در موشی رخ دهد که به او کمک کند تا بیشتر عمر نماید، چنین جهشی بیفایده است. چنین جهشی شانس بقای موش را زیاد افزایش نمیدهد، چرا که موشها اصولا به سن پیری نمیرسند. رابطه مستقیمی بین طول عمر و شانس بقای یک جانور وجود دارد. خفاشها دارای بال هستند که کمک میکند تا از خطر بگریزند. شانس بقای یک خفاش در طبیعت بسیار بیشتر از یک موش است. پس هر جهشی که در طی ملیونها سال به خفاش کمک کرده تا بیشتر عمر کند، مورد استفاده قرار گرفته و به هدر نرفته است. موارد مشابه متعددی را میتوانیم مثال بزنیم. عمر سنجاب ها نیز معمولا هفت سال است. اما نوعی سنجاب که سنجاب پرنده خوانده میشود تا هفده سال عمر میکند. او میتواند در هنگام فرار، از درختی به درختی دیگر پریده و خود را نجات دهد. شانس بیشتر سنجاب پرنده در گریز از چنگ شکارچیان منجر به افزایش طول عمرش شده است.
اجداد ما انسانها نیز غالبا بیشتر از سی سال عمر نمیکردند. یا طعمه سایر درندگان میشدند یا بیماری و عفونت آنها را از پای میانداخت. امروزه میبینید که نشانههای پیری در حدود سی سالگی ظاهر میشوند. شقیقهها سفید میشوند و پوست صورت چین و چروک پیدا میکند. ما آنقدر قوی هستیم که چهل یا پنجاه سال بیشتر دوام بیاوریم و به هفتاد یا هشتاد سالگی برسیم. اما همان جهشهایی که به اجداد ما کمک کردند تا سی سال در طبیعت دوام بیاورند، اثرات منفی خود را بعد از سی سالگی نمایان میکنند. برای مثال جهشی ژنتیکی موجب میشود که شخصی در نوجوانی کلسیم بیشتری جذب کند و استخوانبندی درشتتری داشته باشد، در نتیجه قدرتمندتر میشود و شانس زاد و ولد بیشتری دارد. اما با تجمع بیشتر کلسیم در خون، در رگها و قلب نیز کلسیم بیشتری رسوب میکند و خطر سکته قلبی را افزایش میدهد. نکته مهمی که باید بخاطر بسپاریم این است که آن جهشهایی که به افزایش عمر جانور کمک میکنند، معمولا بر روی نرخ تولید مثل او اثر معکوس میگذارند. هر جانداری ذخیره محدودی از انرژی دارد. هر چه انرژی بیشتری را صرف تعمیر و نگهداری اجزای بدن کند، انرژی کمتری برای تولید مثل خواهد داشت.