کتاب جهان در تسخیر اهریمن
برگرفته از کتاب جهان در تسخیر اهریمن
نوشتهی: کارل سیگن
ترجمه و تنظیم: رضا شعبانی
بخش اول
در بخش زیادی از تاریخ - قبل از وجود فضاپیماها، قبل از تلسکوپ، و وقتی که ما هنوز غرق در قدرت جادوگری بودیم- ماه آسمان یک معمای بزرگ بود. تقریبا هیچ کس نمیدانست یک سیارک است.
وقتی با چشمان غیر مسلح به ماه خیره میشویم به واقع چه میبینیم؟ تلفیقی از خطوط تاریک و روشن را در ذهن میسازیم - که شباهتی به هیچ جسم شناخته شدهای ندارد. اما تقریبا محال است که ذهن ما این علائم را به هم مرتبط نسازد؛ برخی را برجستهتر و برخی را کمرنگتر میبیند. ما یک طرح را جستوجو میکنیم و در نهایت هم نوعی طرح مییابیم. در داستانهای اساطیری و عامی سراسر جهان تصویرهای مختلفی [درون ماه] مشاهده شده است ... مردمی از یک فرهنگ به سختی میتوانند درککنند که چطور ممکن است مردمی از فرهنگ دیگر چنین چیزهای عجیبی را ببینند.
رایجترین تصویر دیده شده در ماه چهره یک انسان است. البته در واقع شبیه به یک چهره نیست. جزئیات تصویر کج و معوج و نامتقارن و مبهم است. گوشت اضافی و یا چیزی مشابه، در چشم چپ آن است. و دهانش! چه وجههای را بر میتابد؟ یک دهان باز O مانند که تعجب را نشان میدهد؟ نشانی از اندوه؟ و یا سوگواری؟ درد و رنجی ناشی از حسرت حیات موجود بر کره زمین؟ مشخصا صورتک کاملا گرد است، گوشها پدیدار نیستند و کلهاش عریان است.
بار دیگر دو ناحیه سطح ماه را که با چشم غیر مسلح میبینیم در نظر بگیرید: قسمت روشنتر که شامل پیشانی، گونهها و چانه است و قسمت تاریکتر که شامل چشمها و دهان است. از دید یک تلسکوپ، قسمتهای روشن قلههای آتشفشانی باستانی هستند که عمر آنها با توجه به آنچه که اکنون میدانیم، تقریبا چهار و نیم بیلیون سال تخمین زده میشود (بررسی پرتو زایی نمونههای بازگردانده شده توسط فضانوردان ماموریت آپولو این را نشان میدهد).
قسمتهای تاریک عمر کمتری دارند و حاصل فوران مواد مذاب بازالتیک هستند که ماریا* نام گرفته است (جمع کلمهای که در اصل لاتینی است و به معنای دریا است، گرچه ماه مانند تکه استخوانی خشک است) ماریا در چند صدمیلیون سال اولیهی بوجود آمدن ماه شکل گرفت، که البته بخشی از آن از برخورد شهابسنگها و دنبالهدارها پر شده است. چشم راست دریای ایبریوم* نام دارد و گوشت اضافه درون چشم چپ ترکیبی از دریای سرنیتاتیس* و ترنکویلیتاتیس* است (جایی که فضاپیمای آپولو ۱۱ فرود آمد) و دهان باز شدهی نه چندان در مرکز نیز دریای هوموروم* است.
مرد در ماه در حقیقت بستر حوادث باستانی است که بیشتر آنها پیش از پیدایش انسان، پیدایش پستانداران، مهره داران، چند سلولیها و احتمالا حتی پیش از پیدایش حیات بروی زمین است. برچسب زدن چهره انسان بر حوادث تصادفی کیهانی مشخصه بارز و غرورآمیز گونهی ماست.
انسانها همانند دیگر پستانداران بسیار متمایل به جمع هستند. ما از همراهی یکدیگر لذت میبریم. ما پستاندار هستیم و مراقبت والدین از فرزندان اساس بقای گونهی ماست. والدین به فرزند لبخند میزنند، کودک نیز با لبخند پاسخ میدهد و این صمیمیت شکل گرفته و قوت میگیرد. به محض اینکه کودک بینایی چشم باز میکند، چهرهها را تشخیص میدهد و اکنون ما میدانیم این توانایی در مغز ما عصبکِشی شده است. کودکانی که یک میلیون سال پیش قادر به شناسایی چهره نبودند کمتر میتوانستند با لبخند پاسخ دهند و بطور طبیعی کمتر مورد توجه والدین خود قرار میگرفتند و کمتر رشد میکردند. امروزه تقریبا همه کودکان به سرعت قادرند چهره انسان را شناسایی کنند و با یک لبخند به آن پاسخ دهند.
به عنوان یک عارضهی جانبی فرگشتی، ساز و کار تشخیص الگو موجود در مغز ما، آنقدر در یافتن چهره در میان نقش و نگار درهم و برهم کارامد است که گاهی اوقات چهرههایی میبیند که وجود ندارند. ما اجزای گسسته تاریک و روشن را سرهمبندی میکنیم و ناخودآگاهانه سعی میکنیم یک چهره بیابیم. مرد در ماه یکی از نتایج آن است.
ادامه دارد....