معرفی کتاب چرا گورخرها زخم معده نمی‌گیرند

معرفی کتاب چرا گورخرها زخم معده نمی‌گیرند
معرفی کتاب چرا گورخرها زخم معده نمی‌گیرند دانش آگاهی پلی به سوی دانایی
در دهه ۱۹۳۰ میلادی، یک دانشمند اطریشی به نام هَنس سِیلیه تصمیم گرفت که مایع لوزالمعده انسان را به موش‌ها تزریق کند و تاثیر آن‌را بیازماید.

در دهه ۱۹۳۰ میلادی، یک دانشمند اطریشی به نام هَنس سِیلیه تصمیم گرفت که مایع لوزالمعده انسان را به موش‌ها تزریق کند و تاثیر آن‌را بیازماید. او موش‌ها را به دو گروه تقسیم کرد. به گروه اول مایع لوزالمعده و به گروه دوم یک مایع خنثی از آب‌نمک تزریق کرد. اما این جناب سیلیه کمی دست و پا چلفتی تشریف داشتند و موش‌ها مدام از دستش در می‌رفتند و در سوراخ سمبه‌های اطاق مخفی می‌شدند. او با زحمت بسیار موش‌ها را از زیر کمد و یا کنج اطاق بیرون می‌کشید و آزمایش خود را بدین شکل و برای چند ماه ادامه داد تا به نتیجه عجیبی رسید. موش‌ها زخم معده گرفته بودند. 
او ابتدا تصور کرد که مایع لوزالمعده موجب زخم معده شده است، اما موش‌های گروه شاهد که فقط آب‌نمک بهشان تزریق شده بود نیز زخم معده گرفته بودند. سیلیه دریافت که تغییر شرایط زندگی و بلایی که او هر روز بر سر موش‌ها آورده بود علت اصلی ایجاد زخم بوده است. او برای اطمینان، آزمایش را با گروه دیگری از موش‌ها و بدون تزریق هیچ ماده‌ای ادامه داد. او فقط محل موش‌ها را تغییر داد و آن‌ها را به تناوب بین اطاق داغ موتورخانه و پشت‌بام سرد جابجا کرد. همان نتیجه قبل بدست آمد. موش‌ها زخم معده گرفتند. 
سیلیه اولین دانشمندی بود که واژه تنش را از مهندسی متالورژی به عاریت گرفت. او توضیح داد که عوامل ناخوشایند و مظطرب کننده در زندگی جانوران، مجموعه‌ای از فرایندها را فعال می‌کند که وی آن را تنش و یا استرس نامید. او سپس کتاب‌های متعددی منتشر کرد که حاوی ایده‌های وی در مورد نقش استرس در ایجاد بیماری بودند. چند دهه طول کشید تا مشخص شود که بیشتر ایده‌های وی اشتباه بودند. 
در دهه ۱۹۸۰ میلادی، بَری مارشال و رابین وارن نشان دادند که یک باکتری مسئول ایجاد زخم معده است و به پاس این کشف، جایزه نوبل پزشکی را در سال ۲۰۰۵ از آن خود کردند. پس اگر یک باکتری موجب زخم معده می‌شود، نقش تنش و استرس در این میان چیست؟
رابرت ساپولسکی در کتاب «چرا گورخرها زخم معده نمی‌گیرند» به پرسش فوق پاسخ می‌دهد. 
گورخری را تصور کنید که در بیشه‌ای در آفریقا مورد حمله یک شیر قرار می‌گیرد. او برای نجات جان خود نیاز دارد که از تمام منابع موجودش برای فرار از مهلکه استفاده کند. انرژی ذخیره شده در ماهیچه‌ها باید در کسری از ثانیه به حرکت درآید. برای این منظور، آدرنالین ترشح می‌شود و فشار خون افزایش میابد. فرایند‌هایی که در چنین شرائط خطیری غیر ضروری هستند، نظیر هضم غذا، ترشح هورمون‌های جنسی و یا هورمون‌های رشد بطور موقت متوقف می‌شوند. اگر گورخر نجات یابد و جان سالم به در بَرَد، متابولیسم او به زودی به حالت عادی برمی‌گردد.
نه تنها گورخر، بلکه سایر پستانداران و حتی خزندگان و ماهیان نیز بگونه‌ای فرگشت یافته‌اند که فقط در شرائط حاد و خطرناک وارد حالت تنش‌زا شوند. موش‌های هَنس سیلیه برای چند ماه، هر روز و بطور مداوم در وضعیت تنش‌زا بودند. در شرائط عادی، زخم معده توسط بدن جاندار ترمیم می‌شود. اما هنگامی که بدن بطور مداوم در شرائط تنش‌زا قرار گیرد، ترمیم زخم را به تعویق می‌اندازد تا منابع خود را برای مواجهه با خطر حفظ کند.
برخلاف سایر جانداران، ما انسان‌ها و عموزاده‌های‌مان در مواجهه با اذیت وآزارهای همنوعان خود همان مکانیزم‌هایی را فعال می‌کنیم که سایر جاندران فقط در مواجهه با خطر مرگ فعال می‌کنند. اجاره خانه عقب می‌افتد و یا رئیس‌مان یک آدم عوضی و بدرفتار است، ما تحت تنش روانی قرار می‌گیریم. تنشی که هر روز ادامه دارد و سپس این تنش مزمن شرائط را برای ظهور بیماری‌هایی نظیر فشار خون، دیابت و یا سرطان آماده می‌کند. موارد متعددی به ثبت رسیده است که تنش مزمن در نوجوانان موجب عدم ترشح هورمون رشد و سندرم کوتوله‌گی شده است. نمونه مشهور آن خالق داستان‌های پرطرفدار پیتر پَن است که شخصی بنام جی.ام.باری بود. او پس از مرگ برادرش هنگامی که نوجوانی بیش نبود، تحت فشار روانی و اظطراب قرار گرفت و قدّش در بزرگسالی کمتر از یک متر و نیم بود. 
پروفسور ساپولسکی بیش از سه دهه از عمر خود صرف مطالعه بابون‌ها کرده است. او در پاسخ به این پرسش که چرا بابون‌ها را انتخاب کرده در حالیکه شامپانزه‌ها به ما نزدیک‌تر هستند می‌گوید که برخلاف شامپانزه‌ها، جوامع بابون‌ها دشمن طبیعی زیادی ندارند. بابون‌ها بطور معمول سه ساعت در روز را صرف جمع آوری غذا می‌کنند و سپس در ۹ ساعت باقیمانده از روز به آزار و اذیت یکدیگر می‌پردازند. تنش روانی وارد شده به یک بابون ضعیف، نه در مواجهه با یک شکارچی، بلکه حاصل آزار و زورگویی بابون‌های قوی‌تر است. از این منظر آن‌ها بسیار شبیه جوامع انسانی هستند. 

متن فوق برگرفته از سخنرانی دکتر ساپولسکی در معرفی کتاب خود می‌باشد. Why Zebras don’t get ulcers
https://m.youtube.com/watch?v=0r6MFIZmrgU