جرالد ادلمن (انگلیسی: Gerald Edelman؛ ۱ ژوئیهٔ ۱۹۲۹[۱] – ۱۷ مه ۲۰۱۴[۳]) یک دانشمند در زمینه ایمنیشناسی و علوم اعصاب اهل ایالات متحده آمریکا بود. وی برنده جوایز متعددی از جمله جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی در سال 1972 شده است. طبیعت ثانوی آخرین کتاب اِدِلمن است و در آن از تبعاتی که وجود یک نظریّۀ مغزبنیاد برای معرفت بشر و نحوۀ حصول آن دارد، سخن میگوید.
جرالد ادلمن (انگلیسی: Gerald Edelman؛ ۱ ژوئیهٔ ۱۹۲۹[۱] – ۱۷ مه ۲۰۱۴[۳]) یک دانشمند در زمینه ایمنیشناسی و علوم اعصاب اهل ایالات متحده آمریکا بود.
وی برنده جوایز متعددی از جمله جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی در سال 1972 شده است.
طبیعت ثانوی آخرین کتاب اِدِلمن است و در آن از تبعاتی که وجود یک نظریّۀ مغزبنیاد برای معرفت بشر و نحوۀ حصول آن دارد، سخن میگوید. آلیور ساکس، عصبشناس معروف، دربازۀ این کتاب مینویسد:
«به هم پیوستن فیزیولوژی، روانشناسی و فلسفه در یک رشتۀ واحد، رؤیای ویلیام جیمز [روانشناس بزرگ آمریکایی] بود. این رؤیا، رؤیای یک معرفتشناسی مغزبنیاد، بیش از هر جای دیگر در طبیعت ثاتوی به تحقّق نزدیک شده است.»
https://en.wikipedia.org/wiki/Gerald_Edelman
جرالد موریس ادلمن [ تولد ۱۹۲۹، نیویورک؛ درگذشت ۲۰۱۴، لاهویا، کالیفرنیا ] در نوجوانی شایق بود که تکنواز ویولن شود، ولی سرانجام کشش علم بر این شوق فائق آمد و او را روانهٔ دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا کرد. بااینحال، در همهٔ عمر نوازندهٔ خوبی بود. او در سال ۱۹۵۴ با درجهٔ دکتری پزشکی فارغالتحصیل شد. دوران سربازی را در واحد پزشکی ارتش امریکا در پاریس سپری کرد. در پاریس بود که با خواندن کتابی توجهش به پادتنها در سیستم ایمنی بدن جلب شد. چون به امریکا بازگشت در دانشگاه راکفلر در نیویورک به تحصیل شیمیفیزیک و بررسی ساختار شیمیایی پادتنها پرداخت و در سال ۱۹۶۰ بلافاصله پس از فراغت تحصیلی،
در همانجا مشغول به کار شد. شش سال بعد استاد ممتاز و مدیر تحقیقات دانشگاه بود. پژوهشیهای ادلمن و همکارانش [ و مستقل از آنان رادنی پورتر در دانشگاه آکسفورد] در دههٔ ۶۰ به پیشرفتهایی مهم و بنیادی در فهم ساختار شیمیایی پادتنها انجامید، و جایزه نوبل ۱۹۷۲ در فیزیولوژی و پزشکی را برای ادلمن و پورتر به ارمغان آورد. «اکتشافات ادلمن و پورتر ... تصویر روشنی از ساختار و شیوهٔ عمل گروهی از مولکولها فراهم میآورد که به لحاظ زیستشناختی خیلی مهماند... شالودهای که قبلاً ایمنیشناسی از آن بیبهره بود.» (از اطلاعیهٔ کمیتهٔ نوبل). درونمایههای اصلی ادلمن در این کارها، اصول انتخاب و تغییر «داروینی» بود، که او بعداً آنها را به مسائلی در جنینشناسی و نوروزیست شناسی تعمیم داد. در این پژوهشیها بود که ردههای مهمی از پروتئینها را کشف کرد که به مولکولهای چسب سلولی موسوماند. این مولکولها که بر سطح سلولها جای دارند به آنها کمک میکنند که با یکدیگر و با محیط فرا سلولی پیوند برقرار کنند. برخی از آنها نقش مهمی در تکوین بافت عصبی و کوچ نورونها در جریان رشد فهم بنیاد زیستشناختی آگاهی، چالش بعدی بود که ادلمن از میانهٔ دههٔ ۷۰ به آن روی آورد و بیش از سه دهه از عمر خود را صرف آن کرد. ادلمن در صف نخست کسانی بود که این مسئله را به سطح یک موضوع جدی در حوزه زیستشناسی ارتقا دادند. در «نظریهٔ انتخاب گروه نورونی» (یا داروینیسم عصبی) نیز تغییر و انتخاب، اصول اساسیاند؛ ولی در تلاش برای پی بردن به رشد و دینامیک مغز به کار گرفته میشوند. ادلمن، با توسعهٔ پژوهشهایش در علوم اعصاب، در سال ۱۹۸۱ مؤسسهٔ علوم اعصاب را در دانشگاه راکفلر تأسیس کرد و جمع کوچکی از پژوهشگران جوان و علاقهمند به این موضوع را در آن گردآورد. در سال ۱۹۹۳ مؤسسه تحقیقاتی اسکریپس در کالیفرنیا امکانات پژوهشی ویژهای در اختیار او گذاشت و او به همراه مؤسسهاش، در بست، به لاهویا، کالیفرنیا نقلمکان کرد. ادلمن نظریهٔ آگاهی خود را بهتفصیل در چند کتاب فنی شرح داده است؛ و سه کتاب هم برای مخاطبان عام نوشته است: هوای روشن، آتش فروزان ‚ عالم \گاهی (با همکاری جولیا توتونی، ۲۰۰۱) و فراختر آسمان (۲۰۰۲)
طبیعت ثانوی (۲۰۰۶) آخرین کتاب او است و در آن از تبعاتی که وجود یک نظریهٔ مغز بنیاد برای معرفت بشر و نحوهٔ حصول آن دارد سخن میگوید. الیور ساکس، عصبشناس معروف، دربارهٔ این کتاب مینویسد: «به هم پیوستن فیزیولوژی، روانشناسی و فلسفه در یکرشتهٔ واحد، رؤیای ویلیام جیمز (روانشناسی بزرگ آمریکایی ) بود. این رؤیا، رؤیای یک معرفتشناسی مغز بنیاد، بیش از هر جای دیگر در طبیعت ثانوی به تحقق نزدیک شده است.» ادلمن در این کتاب، اصول «نظریهٔ انتخاب گروه نورونی» را در فصول اولیه، آنهم بهاختصار، شرح میدهد و برای تفصیل بیشتر، خواننده را به سراغ کتابهای دیگرش میفرستد. ما برای آنکه خوانندهٔ فارسیزبان تصویر روشنتری از این نظریه داشته باشد مقالهٔ «نگاهی نو به ذهن» نوشتهٔ آلیور ساکس را بهعنوان مدخلی بر کتاب افزودهایم. یادداشتهای مربوط به این مدخل بلافاصله بعدازآن و یادداشتهای فصول کتاب در پایان کتاب (صفحهٔ ۲۰۰۲ تا ۲۱۴) آمده است. در متن شمارهٔ ارجاع به این یادداشتها داخلی کروشه [] گذاشتهشده است. بهعلاوه یک « فرهنگ اصطلاحات» و دو واژهنامه برای کتاب تنظیم کردهایم که مراجعات مکرر خواننده را آسان کند. بیشتر مدخلهای «فرهنگ اصطلاحات» از فهرست اصطلاحات کتاب فراختر از آسمان ادلمن برگرفتهشده است (نگاه کنید به صفحهٔ ۲۲۵).
ریچارد فیلیپس فاینمن از تأثیرگذارترین فیزیکدانهای آمریکایی قرن بیستم بود. او در گسترش نظریه الکترودینامیک کوانتومی سهم مهمی داشت و از دانشمندان پروژه منهتن، پروژهای که به ساخت نخستین بمب اتمی انجامید بود. بعدها او یکی از اعضای کمیسیون راجرز بود که از سوی رییس جمهور ایالات متحده وظیفه بررسی واقعهٔ انفجار فضاپیمای چلنجر را بر عهده داشت.
فاینمن درباره معرفت و مغز بشر نوشته زیبایی دارد، او می نویسد:
«و همین طور که پیش برویم به چیزهایی میرسیم چون شر و زیبایی و امید... کدام سرخط به خدا نزدیک تر است؛ البته اگر مجاز باشم که استعارهای مذهبی را به کار برم. زیبایی و امید یا قوانین بنیادی؟ به گمان من، البته راه درست آن است که بگوییم باید به کل پیوندهای متقابل شیء نظر کرد؛ و همهٔ علوم، و نه فقط علوم بلکه کل تلاش های فکری، سعی و کوششی است برای پی بردن به ارتباط های میان این سلسله های مراتب، پیوند دادن زیبایی به تاریخ، تاریخ به روانشناسی انسان، روانشناسی انسان به نحوهٔ کار مغز، مغز به تحریک عصبی، تحریک عصبی به شیمی و الی آخر، از بالا به پایین و از پایین به بالا. و در حال حاضر نمی توانیم به دقت خطی سرراست از یک سر این چیز به سر دیگرش بکشیم - و فایده ای هم ندارد که به خود بقبولانیم که می توانیم - زیرا ما همین تازگی ها متوجه شده ایم که این سلسله مراتب نسبی وجود دارد. و من گمان نمی کنم که هیچ کدام از دو سر این خط به خدا نزدیک تر باشد.»
در ادامه نگاهی بیاندازیم به فهرست مطالب این کتاب بسیار ارزشمند
«و همین طور که پیش برویم به چیزهایی میرسیم چون شر و زیبایی و امید... کدام سرخط به خدا نزدیک تر است؛ البته اگر مجاز باشم که استعارهای مذهبی را به کار برم. زیبایی و امید یا قوانین بنیادی؟ به گمان من، البته راه درست آن است که بگوییم باید به کل پیوندهای متقابل شیء نظر کرد؛ و همهٔ علوم، و نه فقط علوم بلکه کل تلاش های فکری، سعی و کوششی است برای پی بردن به ارتباط های میان این سلسله های مراتب، پیوند دادن زیبایی به تاریخ، تاریخ به روانشناسی انسان، روانشناسی انسان به نحوهٔ کار مغز، مغز به تحریک عصبی، تحریک عصبی به شیمی و الی آخر، از بالا به پایین و از پایین به بالا. و در حال حاضر نمی توانیم به دقت خطی سرراست از یک سر این چیز به سر دیگرش بکشیم - و فایده ای هم ندارد که به خود بقبولانیم که می توانیم - زیرا ما همین تازگی ها متوجه شده ایم که این سلسله مراتب نسبی وجود دارد. و من گمان نمی کنم که هیچ کدام از دو سر این خط به خدا نزدیک تر باشد.»
در ادامه نگاهی بیاندازیم به فهرست مطالب این کتاب بسیار ارزشمند
از نظر من دوستانی که تمایل دارند در حوزه فلسفه ذهن و علم مغز شروع به مطالعه کنند این کتاب یکی از بهترین کتابهای چاپ شده برای این آغاز است،]
مطالب کتاب دارای انسجام بسیار خوبی است ترجمه توسط متخصصین این حوزه انجام شده و متن پیچیدگی زیادی ندارد
پیشنهاد می کنم خواند این کتاب بسیار ارزشمند رو از دست ندید