ناسا در اوایل دهه ۹۰ میلادی حدود صد میلیون دلار را به پروژهای به نام سِتی اختصاص داد که هدف از آن گوش سپردن به امواج رادیویی در فضا در جستجوی موجودات هوشمند فرازمینی بود. مدافعان این پروژه استدلال میکردند که هر چند ما نمیدانیم چه تعداد سیاره در کهکشان ما وجود دارد و چه درصدی از آنها قابل زیست هستند، اما در هر سیارهای که شرایط مساعد برای ظهور حیات را داشته باشد، در نهایت و بیتردید موجودات هوشمند ظهور خواهند.
ناسا در اوایل دهه ۹۰ میلادی حدود صد میلیون دلار را به پروژهای به نام سِتی اختصاص داد که هدف از آن گوش سپردن به امواج رادیویی در فضا در جستجوی موجودات هوشمند فرازمینی بود.
مدافعان این پروژه استدلال میکردند که هر چند ما نمیدانیم چه تعداد سیاره در کهکشان ما وجود دارد و چه درصدی از آنها قابل زیست هستند، اما در هر سیارهای که شرایط مساعد برای ظهور حیات را داشته باشد، در نهایت و بیتردید موجودات هوشمند ظهور خواهند.
پروژه ستی با مخالفتهایی روبرو شد و ناسا نام پروژه را تغییر داد تا مانع از حذف آن توسط کنگره شود. اما در بین مخالفان پروژه، نام تنی چند از زیستشناسان پرآوازه نیز به چشم میخورد. این زیستشناسان احساس میکردند مدافعان پروژه ستی درک درستی از تئوری فرگشت ندارند و دچار تعصبی شدهاند که قدمتی صد ساله دارد. این باور جزمی را "زنجیرهی بزرگِ موجودات" میخواندند و بر مبنای آن، فرگشت فرآیندی است که موجودات را به سمت پیچیدهتر شدن هدایت میکند و هوشمندی عالیترین مظهر پیچیدگی است. بدین ترتیب ظهور موجود پیچیدهای نظیر انسان در هر سیارهای که مناسب حیات باشد اجتناب ناپذیر خواهد بود. حتی امروزه نیز دانشمندانی هستند که ناخودآگاه موجودات را در یک "اِشِل" فرضی فرگشتی به پَست یا عالی تقسیم بندی میکنند و فرگشت را نوعی نردبان میدانند که هر موجود سادهای در پی بالا رفتن از آن است تا خود را به سطوح عالیتر برساند.
زیستشناس نامی، ارنست مایر، هشدار داد که از بین بیش از پنجاه میلیون گونه متفاوت حیات که بر روی زمین ظاهر شدند، تنها یک گونه موفق شده است تمدنی هوشمند بسازد و احتمال ظهور مورد مشابه در سایر سیارات زیست پذیر زیاد نیست.
ما انسانها به مغز و تواناییهای ذهنی خود بیش از اندازه ارج مینهیم. اما مغز انسان تنها عضو پیچیدهای نیست که در طبیعت فرگشت یافته است. برای مثال فیل را در نظر بگیرید که خرطوم دارد. او با کمک خرطوم خود میتواند اشیاء سنگین را جابجا کرده و یا درختان را از ریشه در بیاورد. اما خرطوم فیل برای انجام کارهای ظریف نیز مناسب است. فیل میتواند با خرطومش یک سکه را از روی زمین بردارد، با قلم مو نقاشی کند، آب بر خود بپاشد تا خنک شود و یا خاک بر خود بریزد تا از گزند حشرات مصون بماند. اگر فیلها ادعا کنند که غایت و هدف نهایی فرگشت این است که خرطوم ظهور کند، شما چه جوابی خواهید داشت؟
شاید بگوئید مزایای هوشمندی بسیار بیشتر از خرطوم است و بدین دلیل ظهور آن اجتناب ناپذیر میشود. همانطور که مزایای بینایی بسیار زیاد است و جانوران تا کنون از چهل مسیر فرگشتی مختلف دارای چشم شدهاند. اما ظهور یک عضو پیچیده فقط مرهون مزایای آن نیست، بلکه هزینه را نیز باید در نظر بگیریم. هوشمند شدن هزینه گزافی برای ما داشته است. کاسه سرِ نوزاد انسان بقدری بزرگ است که زایمان به یکی از مرگبارترین مراحل زندگی زنان تبدیل شد. لگن خاصره زنها در طول زمان تغییر شکل یافت و نتیجهاش این بود که زنها قادر نیستند همپای مردان بدوند. بافت مغز به ضربه حساس است که آنرا بسیار آسیبپذیر میکند و از طرف دیگر به مقادیر عظیمی انرژی نیاز دارد. سیمکشی پیچیده مغز زمان لازم برای واکنش به خطر را افزایش میدهد. کودک به سالها مراقبت نیاز دارد؛ اجداد ما در سراسر طول عمر خود، یا بچه بودند و نیاز به مراقبت داشتند و یا از بچههای خود مراقبت میکردند.
نتیجه اینکه وقتی مزایا و هزینه هوشمند شدن را با خرطومدار شدن مقایسه میکنیم، بعید است که هوشمندی گزینه بهتری باشد. هوشمندی و خرطوم هر دو محصول تصادفی نیروهای طبیعی میباشند که هدف و غایتی ندارد. اگر این ادعا که خرطومدار شدن گزینهای اجتناب ناپذیر برای فرگشت بوده، سادهلوحانه و متکبرانه است، پس در تصور خود مبنی بر اجتناب ناپذیر بودن هوشمندی نیز باید تجدید نظر کنیم.
برگرفته از کتاب ذهن چگونه کار میکند