آگاهی چیست

آگاهی چیست
آگاهی چیست دانش آگاهی پلی به سوی دانایی
قسمت سوم: احساس و تجربه ذهنی سومین تعبیر از آگاهی با احساس و تجربه اگاهانه سر و کار دارد. در بخش قبل در مورد آگاهی و دسترسی به اطلاعات صحبت کردیم. آیا امکان دارد که احساسات و دسترسی به اطلاعات دو روی یک سکه باشند؟ آیا امکان دارد که دسترسی به اطلاعات باشد ولی تجربه آگاهانه شکل نگیرد؟

آگاهی چیست؟
قسمت سوم: احساس و تجربه ذهنی

سومین تعبیر از آگاهی با احساس و تجربه اگاهانه سر و کار دارد. در بخش قبل در مورد آگاهی و دسترسی به اطلاعات صحبت کردیم. آیا امکان دارد که احساسات و دسترسی به اطلاعات دو روی یک سکه باشند؟ آیا امکان دارد که دسترسی به اطلاعات باشد ولی تجربه آگاهانه شکل نگیرد؟ یک مثال کمیاب نوعی بیماری کوری است که ناحیه کورتکس بصری در مغز آسیب می‌بیند ولی بقیه دستگاه بینایی آسیبی ندیده است. بیمار به جدیت می‌گوید که قادر نیست ببیند ولی اگر شیئی را مقابلش قرار داده و از او بخواهید که در مورد اندازه یا مکان شیئ حدس بزند، او غالبا موفق عمل می‌کند. اما مثال‌هایی از این دست بسیار کمیاب هستند و تقریبا در همه موارد که می‌شناسیم، تجربه ذهنی و دسترسی به اطلاعات ملازم یکدیگرند. بنابراین شاید ما به تئوری جداگانه‌ای احتیاج نداشته باشیم که دلایل فرگشتی برای پیدایش احساس و تجربه ذهنی را توضیح دهد. شاید احساسات یک کیفیت اضافی در نوعی از پردازش اطلاعات است و آنچه باید توضیح دهیم این است که چگونه ممکن است پردازش اطلاعات منجر به تجربه ذهنی شود.
چنین تئوری باید به پرسش‌هایی از این دست پاسخ گوید:
۱. اگر زمانی بتوانیم پردازش اطلاعات در ذهن انسان را در یک کامپیوتر بسیار قدرتمند شبیه سازی کنیم، آیا آن کامپیوتر دارای آگاهی خواهد بود؟
۲. اگر بجای کامپیوتر، تعداد بیشماری از انسان‌ها، برای مثال کل جمعیت کشور چین را آموزش دهیم تا اطلاعات خاصی را در ذهن خود حفظ کرده و همان مراحل پردازش اطلاعات را تکرار کنند، آیا نوعی آگاهی عظیم در سراسر کشور چین شکل خواهد گرفت که مستقل از آگاهی تک تک مردم چین است؟ آیا امکان دارد که آگاهی جمعی ملت چین در رنج و عذاب باشد در حالیکه هر یک از مردم چین شاد است؟
۳. آیا امکان دارد که تجربه ذهنی شما از رنگ قرمز با تجربه ذهنی من از رنگ سبز یکی باشد؟
۴. آیا زامبی فلسفی می‌تواند وجود داشته باشد؟ موجودی همانند انسان که تمام رفتارهای انسان را از خود نشان می‌دهد ولی هیچ تجربه آگاهانه‌ای در ذهنش شکل نمی‌گیرد؟
۵. اگر تمام اطلاعات مغزم را اسکن کرده و به مجموعه‌ای از مولکول‌ها منتقل کنیم، آیا آگاهی من منتقل شده است؟
۶. آیا خفاش بودن احساس خاصی دارد؟ آیا سوسک‌ها از جفت‌گیری لذت می‌برند؟ آیا کِرمی که بر قلاب ماهی‌گیری است، در خاموشی خود از درد فریاد می‌کشد؟
۷. اگر یکی از یاخته‌های عصبی مغز شما را با تراشه کامپیوتری که عملکرد کاملا مشابهی دارد تعویض کنیم، آیا در رفتار و احساس شما تغییری ایجاد می‌شود؟ اگر بقیه یاخته‌های مغزتان را نیز به مرور عوض کنیم چه؟ آیا شما هیچ تفاوتی احساس خواهید کرد؟

تئوری ذهن محاسباتی که جنبه‌های مختلف عملکرد ذهن را توضیح می‌دهد، در حال حاضر جوابی برای پرسش‌های فوق ندارد. اما هیچ تئوری دیگری هم نداریم که جوابی ارائه کند. من می‌توانم به اصول مکتب اثبات‌گرایی توسل کنم و بگویم که ادعای آزمون ناپذیر، ادعایی بی معنی است. آیا وجود احساس را می‌توان به آزمون گذاشت؟ یکبار فیلسوفی بنام جورج رِی به من گفت که در جوانی  و پس از یک حادثه رانندگی، هیچ حسی در ذهنش شکل نگرفته است. او می‌گوید که از آن زمان تا کنون یک زامبی فلسفی بوده است. من حدس می‌زنم که او مزاح می‌کند، ولی نکته مهم این است که هیچ راهی وجود ندارد تا ادعای او را مورد آزمایش قرار دهیم. 
اندیشمندان بسیاری نظیر دنیل دنت نتیجه می‌گیرند که احساسات چیزی جز یک توهم ادراکی نیست. همین‌که تمام فرآیندهای عصبی و محاسباتی مربوط به آگاهی را شناسایی کردیم، چیز مرموزی باقی نخواهد ماند که بخواهیم آن را توضیح دهیم. بی معنی است که ادعا کنیم چیزی بنام احساس بدون توضیح باقی مانده است در حالیکه تمام تجلیات آن را توضیح داده‌ایم.
اما عدم وجود یک توضیح علمی برای احساسات بدین معنی نیست که آن‌ها وجود ندارند. من شک ندارم که دارای احساسات هستم همانطور که شک ندارم دارای یک بدن فیزیکی هستم؛ و ما نمی‌توانیم حس و تجربه آگاهانه را به پردازش اطلاعات تقلیل دهیم، چرا که قوانین اخلاقی ما بر آن بنا شده است. ما قبول می‌کنیم که شکنجه کردن یک فرد عملی بشدت غیر اخلاقی و ضد انسانی است ولی همان حکم را در مورد اوراق کردن یک روبات صادر نمی‌کنیم.
اگر کتاب ذهن چگونه کار می‌کند را تا آخر بخوانید، به شما خواهم گفت که راز حس آگاهانه به ظن من چیست.