اقبال دوباره روس‌ها به مرگبارترین دانشمند دوران شوروی

اقبال دوباره روس‌ها به مرگبارترین دانشمند دوران شوروی
اقبال دوباره روس‌ها به مرگبارترین دانشمند دوران شوروی دانش آگاهی پلی به سوی دانایی
هرچند نمی‌توان براحتی و با قطعیت گفت، اما تروفیم لیسنکو احتمالا بیشتر از هر دانشمند منفرد دیگری در طول تاریخ انسان کشته است. برخی کشفیات علمی دیگر نظیر دینامیت، گاز سمّی و یا بمب اتم نیز موجب مرگ صدها هزار نفر شده‌اند.

هرچند نمی‌توان براحتی و با قطعیت گفت، اما تروفیم لیسنکو احتمالا بیشتر از هر دانشمند منفرد دیگری در طول تاریخ انسان کشته است. برخی کشفیات علمی دیگر نظیر دینامیت، گاز سمّی و یا بمب اتم نیز موجب مرگ صدها هزار نفر شده‌اند. اما لیسنکو که یک زیست‌شناس روس بود، با ارائه یک تحقیق ساختگی و بی‌پایه در کشاورزی موجبات مرگ میلیون‌ها نفر را پدید آورد. فقط اسلحه و باروت تعداد بیشتری انسان کشته‌اند ولیکن آن دو محصولِ کار جمع کثیری دانشمند در طی قرون متمادی بودند. 

لیسنکو که خود در تنگدستی بزرگ شده بود، از صمیم قلب وعده‌های انقلاب کمونیستی را باور کرد. هرگاه که یافته‌های علمی را در تضاد آموزه‌های کمونیستی دید، کمونیسم را برگزید با این اطمینان که زیست‌شناسی در نهایت با ایدئولوژی منطبق خواهد شد. او با استفاده از انقلاب روسیه خود را به سرعت به رأس جامعه علمی در شوروی رساند. وی سپس روش‌های جدیدی را به آزمون گذاشت تا غلّات را در طی زمستان طولانی شوروی برویاند. هر چند طراحی آزمایش‌ها ضعیف بود و نتایج آن‌ها نیز به احتمال زیاد جعلی بودند، اما روزنامه دولتی در سال ۱۹۲۷ با چاپ مقاله‌ای از تحقیقات او تجلیل بعمل آورد و موجب اقبالِ حزب کمونیست به وی گشت.

لیسنکو در سال ۱۹۳۰ عهده‌دار وزارت کشاورزی شوروی شد. او ایده‌های علمی بدی داشت و بخصوص از ژنتیک نفرت داشت. ژنتیک یک شاخه نوپای علمی بود که تاکید می‌کرد حیوانات و نباتات صفاتِ ثابتی دارند که در ژن‌هایشان رمز نگاری شده است و به نسل بعد منتقل می‌شود. هر چند لیسنکو خود یک زیست‌شناس بود، اما تحت تاثیر آموزه‌های مارکسیستی ادعا می‌کرد که محیط به تنهایی قادر است حیوانات و گیاهان را به هر شکلی درآورد؛ فقط کافیست که آن‌ها را در معرض محرک‌های مناسب قرار دهید تا بتوانید هر تغییری که می‌خواهید را ایجاد کنید. 

با این توهم بود که لیسنکو شروع کرد به «آموزش دادن» به غلات تا در هر زمان دلخواه در طی سال سبز شوند. او از روش‌های مختلفی و از جمله خیساندن بذرها در آب یخ استفاده کرد. او ادعا کرد که خواهد توانست در قلب سیبری پرتقال به عمل بیاورد و فلات خالی و پهناور روسیه را به مزارع وسیع غلات تبدیل خواهد کرد. ژوزف استالین که چنین ادعاهایی را در راستای برنامه‌های خود می‌دید از لیسنکو حمایت کرد و طرح فاجعه باری برای مدرنیزه کردن کشاورزی در شوروی را آغاز نمود. میلیون‌ها نفر مجبور شدند در مزارع وسیع دولتی کار کنند، اما محصولی به عمل نیامد و قحطی آغاز شد. استالین قبول نکرد که تغییر رویه دهد و به لیسنکو دستور داد که با اجرای روش‌های انقلابی دیگری جلوی فاجعه بیشتر را بگیرد. لیسنکو کشاورزان را مجبور کرد تا بذرها را در فاصله بسیار کمی از یکدیگر بکارند چون طبق تئوری لیسنکو در «قانونِ حیاتِ گونه‌ها»، گیاهانی که در طبقه مشابهی قرار دارند با یکدیگر رقابت نخواهند کرد. او همچنین هرگونه استفاده از کود شیمیایی و آفت‌کُش را ممنوع کرد. 

هر چه که طبق روش لیسنکو کاشتند یا به عمل نیامد و اگر هم محصولی داد، گندیده بود. حدود هفت میلیون نفر از قحطی جان سپردند. علی‌رغم اینکه سطح زمین‌های زیر کشت در طی چهار سال تا ۱۶۳ برابر افزایش یافت، ولی برداشتِ محصول کمتر از گذشته بود. در اواخر دهه ۱۹۵۰، چین نیز به استفاده از روش‌های لیسنکو روی آورد و ابعاد قحطی در چین حتی فاجعه‌آمیزتر بود. بیش از سی میلیون نفر از قحطی مردند.
اما لیسنکو قدرت و نفوذ خود را با حمایت استالین حفظ کرد و در جواب نقدهای علمی دانشمندان غربی آن‌ها را متهم کرد که فریب‌خورده و ابزار دست امپریالیسم هستند. او بخصوص تجربیات آزمایشگاهی دانشمندان آمریکایی با مگس میوه را به تمسخر کشید و آن‌ها افرادی نامید که عاشق مگس و متنفر از مردم‌اند.

جامعه دانشمندان ژنتیک در شوروی تا قبل از دهه ۳۰ میلادی احتمالا نخبه‌ترین گروه در بین ژنتیک‌دانان جهان بودند اما لیسنکو این جامعه را از هم درید. دانشمندانی که از ژنتیک تبری نجستند به دام پلیس مخفی افتادند. آن‌ها که خوش‌شانس بودند فقط از مقام خود عزل شد و بدشانس‌ها یا به زندان رفتند و یا سر از تیمارستان درآوردند. حتی برخی به مرگ محکوم شدند. با مرگ استالین در ۱۹۵۴، قدرت لیسنکو رو به افول نهاد و وی در ۱۹۶۷ در حالی از دنیا رفت که هیچ سمتی نداشت. 

اخیرا و بنا به گزارش مقاله‌ای که در ژورنال «بیولوژی معاصر» منتشر شده، گروه‌هایی در روسیه با یکدیگر متحد شده‌اند تا از لیسنکو تمجید کرده و وجهه او را ترمیم کنند. از جمله آن‌ها می‌توان به دستِ راستی‌های روسی، طرفداران استالین، تعدادی دانشمند و حتی کلیسای ارتودوکس اشاره کرد. یکی از دلایل رویکرد این گروه‌ها این است که شاخه جدید اِپی‌ژنتیک محبوبیت یافته است. اما لیسنکو اصولا به ژنتیک باور نداشت که بگوییم او اصولِ اپی‌ژنتیک را بسیار قبل از دانشمندان غربی درک کرده بود. دلیل واقعی محبوبیت اخیر لیسنکو را باید در جایی دیگر جستجو کرد و آن بی‌اعتمادی به خود علم است. علم یکی از شاخص‌های مهم فرهنگ غرب به شمار می‌رود. مدافعان لیسنکو، علم ژنتیک را در خدمت اهداف امپریالیسم آمریکایی و در تضاد با منافع روسیه می‌دانند. آن‌ها لیسنکو را روستازاده پابرهنه‌ای می‌دانند که در مقابل غرب قد عَلَم کرد، پس او را به مقام یک قهرمان ارتقا می‌دهند. نوستالژی دوران ابرقدرتی شوروی و تقابل با غرب اکنون در روسیه بسیار قدرتمند است. یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۷ نشان داد که ۴۷% روس‌ها شخصیت و قدرت مدیریت ژوزف استالین را تایید می‌کنند.

اما تاسف بار این است که در این سوی جهان و در خود آمریکا نیز شاهد هستیم که باورهای ایدئولوژیک جلوی پیشرفت علم را می‌گیرند. تقریبا ۴۰% آمریکایی‌ها باور دارند که خداوند انسان‌ها در شکل کنونی خودشان آفریده است و فرگشتی در کار نبوده است. نزدیک به ۶۰% از جمهوری‌خواهان می‌گویند که گرمایش جهانی ربطی به فعالیت‌های انسان ندارد. صحبت‌های سارا پِیلین در سال ۲۰۰۸ و هنگامی‌که تحقیقات بر روی مگس میوه را مسخره کرد، یادآور گفته‌های لیسنکو بود. 

تئوری‌های لیسنکو همراه با اتحاد جماهیر شوروی به زباله‌دان تاریخ رفت، اما خطرات لیسنکویسم همچنان در کمین ما خواهد بود اگر علم را در ذیلِ ایدئولوژی قرار دهیم. 

منابع: