تفکرات تار عنکبوت | ادراک گسترش یافته

تفکرات تار عنکبوت | ادراک گسترش یافته
تفکرات تار عنکبوت | ادراک گسترش یافته دانش آگاهی پلی به سوی دانایی
میلیونها سال قبل، چند عنکبوت شیوه تار تنیدن سنتی خود را رها کرده و استراتژی جدیدی اتخاذ کردند. تا قبل از آن، عنکبوت‌ها صبر می‌کردند تا شکار در تار آنها بدام افتد و سپس به سمت شکار حرکت کرده و آنرا به چنگ می‌آوردند. آنها سپس شروع به ساختن تورهایی افقی کردند تا از آن همانند سکویی برای ماهیگیری استفاده کنند.

تفکرات تار عنکبوت

میلیونها سال قبل، چند عنکبوت شیوه تار تنیدن سنتی خود را رها کرده و استراتژی جدیدی اتخاذ کردند. تا قبل از آن، عنکبوت‌ها صبر می‌کردند تا شکار در تار آنها بدام افتد و سپس به سمت شکار حرکت کرده و آنرا به چنگ می‌آوردند. آنها سپس شروع به ساختن تورهایی افقی کردند تا از آن همانند سکویی برای ماهیگیری استفاده کنند. عنکبوت‌های امروزی حتی رشته‌هایی چسبنده از تار خود را آویزان می‌کنند و منتظر می‌شوند تا حشره‌ای به آن گیر کند و سپس به شکل قرقره مانند تار  را بالا کشیده و شکار نگون‌بخت را مقهور می‌سازند. 

پژوهشگری بنام هیلتون جاپیاسو در سال ۲۰۰۸، دوازده گونه از عنکبوت‌ که از نقاط مختلف برزیل گرد آورده بود را هدایت کرد تا این گذار را بار دیگر طی کنند. این گروه از عنکبوت‌ها کماکان به شیوه اجداد خود در میلیونها سال قبل شکار می‌کنند. او صبر کرد تا عنکبوت‌ها تار معمولی خود را بریسند، سپس قسمتی از تار را قیچی کرد بگونه‌ای که تعدادی از رشته‌های تار عنکبوت بر روی جیرجیرکی افتاد که روی زمین بود. جیرجیرک که به تار چسبید، عنکبوت‌ها به سمت او حرکت کرده و تلاش کردند که جیرجیرک را بالا بکشند، اما جیرجیرک بزرگتر از آن است که عنکبوت بتواند براحتی آنرا حرکت دهد.

جاپیاسو مشاهده کرد که تعدادی از عنکبوت‌ها تلاش کردند تا با دو پای جلویی خود بدور جیرجیریک تار بریسند. امری که برای این گونه از تارتنان تازه و بدیع بود. اما آنها چگونه موفق شدند دریابند که روش دیگری برای غلبه بر شکار وجود دارد؟ این اطلاعات از کجا آمد؟ آیا فقط مغز آنها اطلاعات را پردازش کرد و برای حل یک چالش جدید روش جدیدی ابداع نمود؟ آیا امکان دارد که این اطلاعات در حین برهمکنش و تعامل با تار دستکاری شده ظهور کرده باشد؟

در فوریه ۲۰۱۷، جاپیاسو و کِوین لالاند که یک زیست شناس فرگشت ی در دانشگاه سنت اَندرو می‌باشد، پاسخی بسیار جسورانه به پرسش فوق ارائه دادند. آنها در مقاله‌ای که در ژورنال "ادراک حیوانات" منتشر شد ادعا کردند که تار عنکبوت در کمترین حالت، جزیی قابل تنظیم از دستگاه حسی است ولی حتی امکان دارد که قسمتی از سیستم ادراکی عنکبوت نیز باشد. 

بدین ترتیب تار عنکبوت می‌تواند یک مثال عملی از ایده ادراک گسترش یافته باشد که توسط دو فیلسوف سرشناس، اَندی کلارک و دیوید چالمرز در سال ۱۹۹۸ مطرح شد. 
طبق این ایده، فرایندهایی نظیر مرور کردن لیست خرید و یا مرتب کردن موزاییک حروف در بازی کلمه سازی به اندازه کافی به برخی وظایف مغز شباهت دارند که بتوان آنها را قسمتی از یک ذهن واحد، بزرگتر و گسترش یافته دانست. 

هرچند دانشمندان متعددی با تفسیر ارائه شده در این مقاله مخالف هستند، اما نباید پژوهش انجام گرفته را با یک کار فلسفی اشتباه بگیریم. جاپیاسو و لالاند روشهایی را پیشنهاد می‌کنند تا ایده آنها به آزمایش گذاشته شود. روشهایی که شامل دستکاری تار عنکبوت می‌شود و در همین ابتدا دانشمندان دیگری را به هیجان آورده است چرا که تغییر شکل دادن تارهای عنکبوت کاملا ممکن است و نتایج ملموسی دارد که قابل آزمایش می‌باشد. 

این ایده که برخی از تفکرات عنکبوت در تارهایش رخ میدهد قسمتی از یک روند کوچک ولی رو به رشد در مباحث مربوط به ادراک حیوانات است. بسیاری از حیوانات برای تعامل با جهان اطراف از روشهای مشخص و پیچیده‌ای استفاده می‌کنند که متکی بر مغزشان نیست. در بعضی موارد آنها حتی فاقد نورون هستند. 
برخی پژوهشگران در مسیری موازی با ایده ادراک گسترش یافته، نمونه‌هایی متفاوت را از جهان حیوانات جمع آوری کرده‌اند که از ایده‌ #ادراک_جسمی حمایت می‌کند. بدین عبارت که  وظایف مربوط به ادراک منحصر به مغز نبوده و در سایر اندامها نیز پخش شده است. 

احتمالا بهترین مثال در این مورد، جانور بی‌مهره  دیگری است که او نیز هشت‌ پا دارد و همان اختاپوس می‌باشد. مغز این جانور قسمت کوچکی از کل سیستم عصبی آنرا تشکیل می‌دهد و حدود دو سوم از ۵۰۰ میلیون نورون اختاپوس در بازوهایش یافت می‌شوند. هر بازوی اختاپوس حاوی هزاران چسبانک است که هر یک از آنها می‌توانند به هر جهتی بچرخند. کنترل چنین مجموعه‌ای برای یک سیستم کنترل مرکزی مثل یک کابوس محاسباتی است. اما آزمایش‌ها نشان می‌دهد که مغز اختاپوس مجبور نیست بداند که هر یک از بازوها چگونه حرکات جزیی را انجام می‌دهند. این وظیفه برعهده خود بازوهاست.

محدودیت مغزی


ادراک گسترش یافته ممکن است تا حدی پاسخی فرگشتی به یک چالش باشد. بر مبنای قانونی که اولین بار توسط طبیعتدان سوییسی بنام آلبراخت فون هالر و در سال ۱۷۶۲ مشاهده شد، تقریبا تمام موجودات کوچک، قسمت بزرگتری از وزن خود را به مغزشان اختصاص می‌دهند و مغز در مقایسه با سایر بافتها به انرژی بیشتری نیاز دارد. قانون هالر در مورد جانوران و پستانداران نیز صدق می‌کند. در شرایطی که منابع غذایی محدود باشد و مغز یک جاندار کوچک برای دسترسی به انرژی لازم در تنگنا قرار بگیرد، انتظار بر این است که یک حربه فرگشتی به ظهور برسد. 

در سال ۲۰۰۷ دانشمندی بنام اِبِرهارد دریافت که عنکبوت‌های تازه بدنیا آمده که اندازه بدنشان یک هزارم عنکبوت بالغ است قادرند تارهایی را ببافند که به همان دقت تارهای بافته شده توسط عنکبوت بالغ است. این پرسش در همان زمان مطرح شد که چگونه چنین چیزی ممکن است در حالیکه ما انتظار داریم عنکبوت‌های تازه بدنیا آمده بیشتر مرتکب خطا شوند. کارهای انجام شده توسط جاپیاسو اکنون یک راه حل ممکن را ارائه می‌کند. همانطور که اختاپوسها قسمتی از فرایند پردازش اطلاعات را به بازوهای خود محول می‌کنند، شاید عنکبوت‌ها نیز قسمتی از پردازش اطلاعات را به تارهای خود می‌سپارند. 

برای اینکه دریابیم چنین چیزی واقعا رخ میدهد یا نه، جاپیاسو از چهارچوبی استفاده می‌کند که توسط دیوید کاپلان پیشنهاد شده است. اگر عنکبوت و تارش در مقام یک سیستم ادراکی بزرگتر با یکدیگر همکاری می‌کنند، پس آن دو باید بر یکدیگر اثر متقابل بگذارند. تغییر در حالت ادراکی عنکبوت باید موجب تغییری در تار شود و نیز تغییر در تار و پود تار نیز به شکل مشابه باید به تغییری در حالت ادراکی عنکبوت منجر شود. 

عنکبوتی را در نظر بگیرید که در مرکز تارش منتظر نشسته است. بیشتر این تاربافان تقریبا کور هستند و با جهان خارج فقط از طریق ارتعاشات ارتباط برقرار می‌کنند. او با کشیدن یکی از رشته‌های شعاعی تارش می‌تواند میزان کشیدگی ناحیه‌ای از پیرامون تار را تنظیم کند تا حساسیت آن ناحیه نسبت به حضور شکار تغییر کند. عنکبوت توجه بیشتری به ناحیه‌ای از تارها دارد که آنها را کشیده است. اگر شکاری در آن ناحیه به تار بچسبد، عنکبوت سریعتر واکنش نشان می‌دهد. اگر قسمتی از تار را بطور مصنوعی بکشیم نیز موجب می‌شود که عنکبوت در حالت آماده‌باش قرار گیرد. 

چنین مجموعه‌ای از تاثیرات در حالت معکوس نیز عمل می‌کند. ترتیبی دهید که عنکبوت مدتی بی‌غذا بماند تا گرسنه شود. او سپس رشته‌های شعاعی را می‌کشد تا حساسیت تارها را بیشتر کند تا حتی اگر یک حشره کوچک نیز به بدام افتاد او سریع دریابد و شکار را از دست ندهد. جاپیاسو می‌گوید که فیلتر کردن اطلاعات با تغییر کشش تارها تقریبا معادل این است عنکبوت اطلاعات را در مغزش فیلتر می‌کند. 

مثال دیگر از این ارتباط دوگانه بین عنکبوت و تارش مربوط به خود فرایند تار تنیدن است. بر مبنای دهه‌ها مشاهده و پژوهش انجام شده توسط دانشمندان ما می‌دانیم که فرایند ریسیدن تار ساده‌تر از آن چیزی است که بنظر می‌آید. عنکبوت فقط لازم است تعداد معدودی دستورالعمل را در هر نقطه تلاقیگاه دنبال کند. اما این دستورالعمل‌ها را می‌توان هک کرد. 
هنگامیکه آزمایشگران قسمتی از تار بافته شده را قطع کردند، عنکبوت در ادامه ریسیدن تار خود به گونه‌ای متفاوت عمل کرد گویی که قسمتهای بافته شده تار نقشی چون یک حافظه خارجی را داشتند که به عنکبوت یادآوری می‌کردند چگونه به قسمتهای بعدی تار خود نظم دهد.
به طریقی مشابه، اگر قسمتی از تار عنکبوت شکار بیشتری را بدام اندازد، عنکبوت آن قسمت را در آینده وسیعتر می‌کند.

اما اینکه چگونه تغییر در حالت ادراکی عنکبوت بر فرایند تار تنیدن او اثر می‌گذارد سالهاست که شناخته شده است. در دهه ۱۹۴۰، دانشمندان عنکبوت‌ها را در معرض کافئین، امفتامین، ال‌اس‌دی و بسیاری مخدرهای دیگر قرار دادند که موجب شد عنکبوت‌ها تارهایی غیر متقارن بریسند که در همان زمان توجه رسانه‌ها را بشدت بخود جلب کرد.

حتی آن گروه از دانشمندانی که به ادراک گسترش یافته مشکوک می‌باشند قبول دارند که این رد و بدل شدن اطلاعات بین عنکبوت و تارش زمینه مساعدی برای کار و پژوهش بیشتر است ولی نتایج آن باید با دقت بیشتری تفسیر شود. آنها می‌گویند که در مقاله منتشر شده توسط جاپیاسو، ادراک به مفهوم جمع آوری، دستکاری و منظم کردن اطلاعات تعریف شده است. اینها ملاکهایی رده پایین هستند که حتی یک تار عنکبوت را نیز در رده یک سیستم ادراکی موجه جلوه می‌سازند. منتقدین می‌گویند که باید بین اطلاعات و دانش تفاوت قائل شد. ادراک فقط به معنای رد و بدل کردن اطلاعات نیست بلکه باید شامل توانایی تفسیر اطلاعات باشد بگونه‌ای که تصویری انتزاعی و بامعنی از جهان خارج را ایجاد بکند. 

از طرف دیگر، ایده ارائه شده توسط جاپیاسو و لالاند ممکن است موجب کوچک انگاری توانایی‌های ذهنی عنکبوت‌ها شود. برای مثال نوعی از عنکبوت که بنام عنکبوت جهنده شناخته می‌شود خود تار نمیبافد ولی گاهی اوقات تار یک عنکبوت دیگر را به ارتعاش در می‌آورد تا عنکبوت نگونبخت به تصور شکار از مخفیگاهش بدر آید و خود طعمه عنکبوت جهنده شود. این نوع عنکبوت بنظر می‌آید که حتی قادر به شمارش هستند و تفاوت بین یک، دو و خیلی را میفهمند. اینکه جانداری با چنین سیستم عصبی کوچکی قادر به انجام چنین کارهایی است خواب را از چشم دانشمندان می‌رباید.

در حال حاظر مشخص نیست که آیا این نوع از پردازش اطلاعات مهندسی شده در جای دیگری در طبیعت رخ می‌دهد یا نه. لالاند یک دانشمند رده بالاست که ایده #سازندگی_ویژه را تبلیغ می‌کند. واژه‌ای که ما را بیاد سد سازی سمور آبی، لانه سازی پرندگان و یا تپه موریانه می‌اندازد. او می‌گوید که وقتی جانوران چنین سازه‌هایی را برپا می‌کنند، انتخاب طبیعی وارد عمل می‌شود و هم جانور و هم سازه را در پروسه‌ای رفت و برگشتی بهینه می‌کند. جاپیاسو فکر می‌کند که در طی فرگشت چنین سازه‌هایی، جانور قسمتی از فرایند حل مشکل را به سازه منتقل می‌کند و بنابراین اینگونه سازه‌ها کاندیدای مناسبی برای ادراک گسترش یافته می‌باشند.

از طرف دیگر، تئوری‌های سنتی چنین سازه‌هایی را  فنوتیپ گسترش یافته می‌خوانند. واژه‌ای که توسط ریچارد داوکینز پیشنهاد شد و به مفهوم اطلاعاتی است که از ژنوم جانور به جهان خارج منتقل شده و نمود پیدا می‌کند. برای مثال، لانه پرندگان نمودی از اطلاعاتی هستند که در ژنهای آنها کدگذاری شده است. آن گروه که به ایده فنوتیپ گسترش یافته داوکینز وفادار هستند تار عنکبوت را یک ابزار قلمداد می‌کنند. آنها تار عنکبوت را همانند رایانه‌ای می‌دانند که اطلاعات را پردازش و ساده‌سازی می‌کند. به اعتقاد آنها تار عنکبوت همانند امتدادی از سیستم حسی جانور فرگشت یافته است و نه در مقام قسمتی از ذهن جاندار.


منابع: