اکنون و بدنبال مطالعات بیشتری که بر روی مبدأ اخلاقیات صورت گرفته است، فرانچسکو آیالا که یک پروفسور بوم شناسی و زیست شناسی فرگشتی در دانشگاه کالیفرنیا است توضیحی برای فرگشت اخلاقیات ارائه میدهد که از اندیشه داروین الهام گرفته است.
هر چند این پرسش که چه چیز انسان را از سایر حیوانات متمایز میسازد یک جواب یکتا و مشخص ندارد، اما یک ویژگی برجسته انسانی بطور مشخص اخلاقیات است. چارلز داروین نیز در کتاب "تبار انسان" که در سال 1871 منتشر شد، اخلاقیات را مهمترین وجه تمایز انسان از سایر حیوانات عنوان کرد. استدلال داروین هم طبق انتظار قویاً بر مبنای فرگشت بیولوژیک و انتخاب طبیعی بود.
اکنون و بدنبال مطالعات بیشتری که بر روی مبدأ اخلاقیات صورت گرفته است، فرانچسکو آیالا که یک پروفسور بوم شناسی و زیست شناسی فرگشتی در دانشگاه کالیفرنیا است توضیحی برای فرگشت اخلاقیات ارائه میدهد که از اندیشه داروین الهام گرفته است.
آیالا اخلاق و رفتار اخلاقی را اینگونه تعریف میکند: اعمال شخصی که قبل از اقدام به انجام فعلی، از نتیجه اعمالش بر دیگران به نحو مشفقانه ای آگاه است و آنرا منظور میکند.
هرچند فیلسوفان و زیست شناسان مدتهاست که در خصوص مبدأ اخلاقیات و اینکه منشأ زیستی و یا اجتماعی دارد مباحثه میکنند، ولیکن آیالا استدلال میکند که اخلاقیات معلول هر دو عامل بیولوژی و اجتماع است.
او میگوید که اخلاقی بودن از دو مؤلفه تشکیل شده است: ظرفیت اخلاقی و قوانین اخلاقی که ما پیروی میکنیم. او پیشنهاد میکند که ظرفیت اخلاقی محصول فرگشت بیولوژیک و قوانین اخلاقی محصول تکامل فرهنگی میباشد.
آیالا در ادامه توضیح میدهد که ظرفیت اخلاقی خودش قابلیت تطبیق ندارد بلکه نتیجه جانبی توانایی بالای عقلانی است که تطبیق پذیر میباشد، بدین معنی که توانایی فکری بالا شانس زنده ماندن موجود را افزایش میدهد پس طی فرایند انتخاب طبیعی گسترش پیدا میکند.
آیالا سه شرائط لازم برای اینکه رفتار اخلاقی همگام با هوشمندی تکامل یافته باشد را اینگونه مشخص میکند:
- توانایی درک عواقب اعمال
- ارزیابی آن عواقب
- و انتخاب عمل بر مبنای آن ارزیابی
هر چند ظرفیت فکری و عقلانی در طول زمان بتدریج تکامل یافته است ولی او حدس میزند که شرائط لازم برای عملکرد اخلاقی تنها هنگامی بوجود آمدند که میزان هوشمندی از آستانه خاصی عبور کرد زیرا لازم بود که مغز بتواند برخی مفاهیم انتزاعی را شکل دهد.
آیالا پیشنهاد میکند که هنگامیکه اخلاقیات در مقام محصول جانبی هوشمندی بالا فرگشت یافتند، موجب شدند که انسانها با یکدیگر بیشتر همکاری کنند که مزایای بیشماری برای گروه های اجتماعی به همراه دارد و از این مرحله به بعد، اخلاقیات خود انطباق پذیر گشتند. (سازگاری و گسترش آنها از هوشمندی جدا گشت)
اگر اخلاقیات در انسانها آنگونه که آیالا پیشنهاد میکند تکامل یافته باشد، پس بسیار غیر محتمل است که رفتار اخلاقی به همین شکل در سایر موجودات ظهور کند زیرا پیش شرط های تعریف شده برای رفتار اخلاقی نیز بنظر میآید که منحصرا در انسان وجود داشته باشد.
آیالا میگوید: تمایزی که من در توصیف اخلاقیات بکار بردم (رفتار در مقابل هنجار) بطور عمده به سایر جنبه های متمایز انسان نیز قابل اطلاق است، همانند دین. ما دلواپس معنی و هدف زندگی میباشیم که از عواقب هوشمندی قابل تمجید ما است که با فرگشت بیولوژیک بدست آمده و به ما اجازه میدهد که از آینده آگاه باشیم و بدانیم که روزی خواهیم مرد. اما گوناگونی و تنوع ادیان محصول دگرگونش فرهنگی است و نه فرگشت بیولوژیک.