فرگشت انسان و تفکر اخلاقی

فرگشت انسان و تفکر اخلاقی
فرگشت انسان و تفکر اخلاقی دانش آگاهی پلی به سوی دانایی
اخلاقیات از کجا آمده است؟ این پرسشی است که از همان ابتدای پیدایشش فیلسوفان را دچار مشکل کرده است. دو هزار و پانصد سال بحث و مناظره نیز تا کنون جوابی قابل قبول ارائه نکرده است.

زیست شناسی در حال تسخیر حوزه ای است که فیلسوفان آنرا مأمن امن خود میپنداشتند. اخلاقیات از کجا آمده است؟ این پرسشی است که از همان ابتدای پیدایشش فیلسوفان را دچار مشکل کرده است. دو هزار و پانصد سال بحث و مناظره نیز تا کنون جوابی قابل قبول ارائه نکرده است. در همایشی در انجمن آمریکایی برای پیشبرد علوم، مارک هاوزر از دانشگاه هاروارد میپرسد که آیا اخلاقیات چیزی بیشتر از اِعمال احساسات در قالبی پیراسته است؟ او فکر میکند که چنین است. بنظر وی، نواحی مرتبط با اخلاقیات در مغز انسان جدا از نواحی مرتبط با احساسات میباشند. اسکن مغز نشان می‌دهد که هنگامی که فرد با یک دوراهی اخلاقی روبرو است، آن نواحی از مغز که با احساسات سروکار دارند در تصمیم گیری دخیل نیستند. هاوزر عقل و خرد را نیز جزئی از فرایند تصمیم گیری اخلاقی نمیداند. هاوزر از زبان بعنوان یک قیاس استفاده میکند. تمام انسانهای سالم دارای نوعی غریزه زبانی هستند که نحوه بکارگیری و چیدمان اسامی، افعال و صفات را تحت تاثیر قرار میدهد فارغ از اینکه شخص به چه زبانی صحبت میکند. دیوید ویلسون از دانشگاه برینگهمپتون اشاره میکند که حس اخلاقی که شخص در عمل بدست می آورد، بر خلاف زبان، دلبخواهی نیست بلکه با شرائط موجود خود را وفق میدهد. برای نمونه، گروه های لیبرال و یا محافظه کار هر کدام ارزشهای خود را اخلاقی و ارزشهای دیگری را غیر اخلاقی میدانند. در آزمایشهای میدانی که تیم دکتر ویلسون بر روی نوجوانانی همگی آمریکایی و سفید پوست ولی وابسته به خانواده هایی با ارزشهای متفاوت انجام داد، مشخص شد که این نوجوانان در پاسخ به تستهای اخلاقی پایه ای، واکنشهای متفاوتی نشان میدهند. اما در پاسخ به این پرسش که اخلاقیات عملا چطور تکامل یافته اند، ساموئل بولز از انستیتوی سانتافِی به پدیده بسیار مهم نوع دوستی اشاره میکند. زیست شناسان نوع دوستی را معمولا امتداد قوم و خویش دوستی و یا ناشی از نیاز به همکاری گروهی میدانند. اما دکتر بولز اعتقاد دارد مردم اعمالی را انجام میدهند که هزینه آن از منفعتش بیشتر است. برای توضیح این نوع رفتار، او ایده ای را در دهه 1960 مطرح کرد که بسیار فراگیر شد: انتخاب گروهی. این تئوری (group selection) میگوید که غربال شدن مخزن ژنی، که موتور محرک فرگشت میباشد، میتواند منجر به برآمدن و یا نابودی کامل یک گروه اجتماعی شود. هیچکس تا بحال ادعا نکرده که انتخاب گروهی غیر ممکن است ولی بلحاظ ریاضی غیر محتمل بنظر میرسد. اما دکتر بولز کماکان فکر میکند که ارزش همکاری انسانها آنقدر زیاد است که گروه هایی که از افراد ایثارگری تشکیل شده که حاضر به از جان گذشتگی باشند گروه های دیگر را مقهور میسازند. بهترین مثال برای چنین از جان گذشتگی در بحبوحه جنگ نمود پیدا میکند. هنگامی که اخلاقمداری و بی اخلاقی به شکل گیج کننده ای با هم تلاقی میکنند و لیبرالها و محافظه کاران در مورد آنچه درست یا غلط میباشد نتیجه گیری متفاوتی دارند. این تضاد آراء نمایانگر آن است که زیست شناسان براستی بدنبال یافتن توضیحی برای ایده اخلاقیات کاربردی میباشند. شاید آنها در نهایت موفق شوند رفتار اخلاقی را به شکلی قابل قبول توضیح دهند.